آسوده کاری (دَ / دِ) عطلت. بیکاری: دلم بگرفت از این آسوده کاری که آسایش بود بنیاد خواری. (ویس و رامین) ادامه... عطلت. بیکاری: دلم بگرفت از این آسوده کاری که آسایش بود بنیاد خواری. (ویس و رامین) لغت نامه دهخدا